سلامی بهاری

به عنوان عضوی از گروه ۶ نفره ی دالتون ها لحظات شادی را برایتان آرزومندم.

سلامی بهاری

به عنوان عضوی از گروه ۶ نفره ی دالتون ها لحظات شادی را برایتان آرزومندم.

زمستان

یاد

هرگز فراموشم نخواهد گشت ، هرگز
آن شب که عالم عالم لطف و صفا بود
من بودم و توران و هستی لذتی داشت
وز شوق چشمک می زد و رویش به ما بود
ماه از خلال ابرهای پاره پاره
چون آخرین شبهای شهریور صفا داشت
آن شب که بود از اولین شبهای مرداد
بودیم ما بر تپه ای کوتاه و خکی
در خلوتی از باغهای احمد آباد
هرگز فراموشم نخواهد گشت ، هرگز
پیراهنی سربی که از آن دستمالی
دزدیده بودم چون کبوترها به تن داشت
از بیشه های سبز گیلان حرف می زد
آرامش صبح سعادت در سخن داشت
آن شب که عالم عالم لطف و صفا بود
گاهی سکوتی بود ، گاهی گفت و گویی
با لحن محبوبانه ، قولی ، یا قراری
گاهی لبی گستاخ ، یا دستی گنهکار
در شهر زلفی شبروی می کرد ، آری
من بودم و توران و هستی لذتی داشت
آرامشی خوش بود ، چون آرامش صلح
آن خلوت شیرین و اندک ماجرا را
روشنگران آسمان بودند ، لیکن
بیش از حریفان زهره می پایید ما را
وز شوق چشمک می زد و رویش به ما بود
آن خلوت از ما نیز خالی گشت ، اما
بعد از غروب زهره ، وین حالی دگر داشت
او در کناری خفت ، من هم در کناری
در خواب هم گویا به سوی ما نظر داشت
ماه از خلال ابرهای پاره پاره
__________________
من هم یک روز می‏توانستم با پرنده‏ها درد دل کنم ، باور نداری؟
از مرغ عشق بپرس چرا عاشق شد...

S.A.R.A is online now  

 

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ

بر قلب مهربانی که این وبلاگ را به رشته تحریر درآورده درود
بر دستان پاکش بوسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد